(به بهانه استعفای وزیر آموزش و پرورش به بهانهی ورود به مجلس)
۱- اینکه «آموزش و پرورش بهسامان» اصلیترین راهحل مسایل ریز و درشت حوزههای مختلف کشور ماست و «تمدن نوین اسلامی» از تعلیم و تربیت میگذرد، مورد اتفاق «نظر» است. اینکه عمده مسایل کنونی ما به طور مستقیم و غیرمستقیم به آموزش و پرورش فرسوده و رها شدهی امروز ما بر میگردد، هم مورد اتفاق است، اما آن هم در «نظر».
شاهدی از تسری نیافتن این توافق به «عمل»، این است که وزارت آپ در سی سال اخیر، قریب به ۱۱-۱۲ وزیر و سرپرست را به خود دیده است؛ یعنی متوسط دوره مدیریت وزرا، معادل طول تحصیل یک دانشآموز در دوره ابتدایی اول و کمتر از دوره تحصیل یک دانشجومعلم در دانشگاه فرهنگیان است.
۲- در غیاب ساختار عالی کارآمد و مؤثر در حوزه تعلیم و تربیت، در پی این تغییرات سریع مدیریتی وزارتخانه، اولویتها و برنامهها هم دچار دیگرگونی میشوند، از حذف معاونت پرورشی تا تعطیلی پنجشنبهها و دغدغهی کنکور و نشاط در مدارس.
و آنچه فراموش میشود، پیگیری اقدامات اصولی و تحولآفرین است. شاهد آن هم بر زمین ماندن اجرای سند تحول (از جمله به دلیل خلأها و فقدان پشتوانههای قانونگذاری لازم) است و اینکه در سالهای اخیر اصلیترین قانون آموزشی که توسط آپ به جد پیگیری و سریعاً هم اجرایی شد، اصلاح و دائمی کردن قانون مدارس غیردولتی بود!
۳- مجلس و به ویژه کمیسیون آموزش در وضعیت آپ اثر زیادی دارند؛ زیرا قانونگذاری آموزشی در مجلس در واقع امروز ایران، اثر اجرایی بسیار بیشتری از تهای مصوب و اسناد شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی آپ دارند. ضمن اینکه ماندگاری این قوانین فراتر از عمر مجلس و دولتهاست.
قابل تأمل اینکه برخی از مشکلات عمده وزارت آموزش و پرورش به فقدان پشتوانه قانونی لازم برمیگردد (همچون اجرایی نشدن بخشهای اصلی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش) یا به قوانین معیوب و غیر اصولی (همچون تبصره قانونی مربوط به جذب مربیان پیشدبستانی و نهضتیها که رکورددار تغییر و اصلاحیه است یا قانون قدیمی آغاز یکسان سال تحصیلی).
۴- متأسفانه مقایسه بین قوه مجریه و وزرا با مجلس و نمایندگی در آن نشانگر آن است که گرچه نمایندگی شأنی دارد، اما در واقع چندان مسوولیتی در پی ندارد و نمایندگان در قبال تصمیمات و رأی خود و پیامدهای منفی آن قرار نیست پاسخگوی احدی هم باشند. از همین رو تصمیمات غیرکارشناسی و اقدامات تبازانه باشندگان بهارستان در حوزه آموزش و پرورش کم نیست.
۵- در مجلس شورای اسلامی، کمتر رسوخی از «عصاره» نظام تعلیم و تربیت دیده میشود؛ کسی که فهم درست تربیتی و شناخت عمیق و جامع از مسایل آپ داشته باشد. اگر قید انقلابی و تخصصی هم بخواهد لحاظ شود، مصادیق بسیار اندکند. البته کم نیستند نمایندگان با سابقه و صبغهی آموزش و پرورشی که اکثراً برآورندهی مختصات فوق نیستند.
۶- حاصل این رویه آن میشود که شده است؛ وزرات آپ در حل بخشی از مسایل مزمن یا جاری خود نیازمند قانونگذاری و نظارت قانونی است و مجلس باید ریلگذار و ناظر هشیار باشد. اما نه اینها آنند که باید، و نه آنان آنند که شاید.
لذا جابجایی از این به آن و از آن به این چندان راه به جایی نخواهد برد و این چرخه را باید به هم زد و چله دوم انقلاب میطلبد که افراد «اهل» وارد میدان تعلیم و تربیت شوند؛ انشالله
@hematifar
پ.ن: این متن از گفت و گو با جمعی از دوستان تربیتکار برآمده است.
درباره این سایت